تاریخ انتشار: 28 فروردین 98 - 08:47
خلاصه رمان "شجاع مثل تو" نوشته جیسون رینولدز، ترجمه شقایق قندهاری:
جینی سوار ماشین شد و فوری گفت: «ببخشید، باید به پرندهها غذا میدادم.» موتور ماشین از قبل روشن بود و مامانبزرگ هم پشت فرمان آماده حرکت بود. جینی کمی وول خورد تا کامیون را از جیبش بیرون بیاورد. بعد آن را طوری توی جیب پشت صندلی مامان بزرگ جا داد تا او کامیون را نبیند. جینی خیلی تنگ و فشرده کنار سبد نخودفرنگی ها نشست، یا دقیقاً کنار 627 تا غلاف نخودفرنگی. بغل دستش چندتا کیسه به اندازه ظرف ناهار مدرسه و یک ترازو هم بود و جینی نمیخواست کامیون آسیبی ببیند. ارنی در نقش نگهبان راننده، کنار مامان بزرگ نشسته بود.
مامانبزرگ پیچ رادیو را چرخاند و گفت: «فهمیدم، باید به آن پرنده های بدبو غذا می دادی. حالا کمربندت را ببند.» درست است؛ رادیوی ماشین مامان بزرگ با یک پیچ کنترل می شد، نه یک دکمه. یک پیچ. ماشینش قدیمی بود، ولی دست کم مثل ماشین کرب کهنه و زشت نبود. برنامه رادیو از اخبار به موسیقی جاز و بعد هم به موسیقی رپ رسید. وقتی مامان بزرگ به ضرباهنگ و موسیقی بم هیپ هاپ رضایت داد، جینی سرحال شد و سرش را تکان داد. ولی مامان بزرگ دوباره شبکه رادیو را عوض کرد...
رمان «شجاع مثل تو» نوشته جیسون رینولدز بهتازگی با ترجمه شقایق قندهاری توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، دویست و دوازدهمین عنوان از مجموعه «رمان نوجوان» است که این ناشر چاپ میکند.
این کتاب با 400 صفحه، شمارگان هزار و 500 نسخه و قیمت 40 هزار تومان منتشر شده است.
داستان این رمان درباره دختری نوجوان به نام جینی است که اصلاً توقع ندارد تابستان را در خانه روستایی پدربزرگ و مادربزرگ سپری کند اما حالا او و برادر کوچکترش ناچارند تابستان را در آن خانه بمانند و سخت کار کنند. جینی دختری یازده ساله است و باید مراقب ارنی هم باشد. غافلگیری بزرگ جینی و برادش زمانی است که راز بابابزرگ را متوجه میشوند و به علت اینکه چرا خودش را در یک اتاق پر از پرنده حبس کرده، پی میبرند.
وبلاگ اخبار برگزیده - topnews